معنی زردوزی جامه ابریشمی

لغت نامه دهخدا

زردوزی

زردوزی. [زَ] (حامص مرکب) عمل زردوز. (فرهنگ فارسی معین). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون. (ناظم الاطباء):
به قدر شغل خود باید زدن لاف
که زردوزی نداند بوریاباف.
نظامی.
|| (اِ مرکب) محلی که در آن پارچه ٔ زری دوزند. (فرهنگ فارسی معین).


ابریشمی

ابریشمی. [اَ ش َ] (ص نسبی) ابریشم فروش. ابریشم تاب. ابریسمی. || از ابریشم: دستمال ابریشمی. || منسوب به ابریشم.

فرهنگ عمید

زردوزی

عمل زردوز، هنر دوختن و نقش‌و‌نگار کردن بر پارچه و جامه با تارهای زر،


ابریشمی

آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد،
(اسم، صفت نسبی) ابریشم‌فروش،
مانند ابریشم، نرم،
(اسم) (پزشکی) = کاپوت

فرهنگ فارسی هوشیار

ابریشمی

(صفت) منسوب به ابریشم. ابریشم فروش، ابریشم تاب، (اسم) (مستحدث) غلافی از لاستیک و مانند آن که برای حفظ از سرایت امراض مقاربتی آلت رجولیت را بدان پوشانند کاپوت. یا دستمال ابریشمی. دستمال بافته از ابریشم.

فارسی به عربی

ابریشمی

حریری

معادل ابجد

زردوزی جامه ابریشمی

846

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری